بی مقدمه...

بی مقدمه شروع شد

بی مقدمه...

بی مقدمه شروع شد

بعضی وقت ها...

سلام ؛

         بعضی وقت ها آنقدر وقت ندارم که گشنه سر بر بالش میذارم، خوابم کم شده، دیگر وقتی برای یک ذره مطالعه ندارم، نظم قدیمی به هم خورده، کم کم دیر صبح از خونه بیرون میرم و حتی ... بگذریم.

همه اینها را وقتی خونه میام و پسرم با ذوق و شوق و خنده میاد تو بغلم فراموش می کنم. این لحظه شیرین را با هیچ چیزی تو دنیا نمیشه عوض کرد.

اینجا نوشتم که یادم بمونه...

نظرات 7 + ارسال نظر
خانوم ف یکشنبه 13 آذر‌ماه سال 1401 ساعت 12:20 ق.ظ http://Khanomef.blogsky.com

کمی برای عیال و پسرکتون وقت خالی کنید

سلام. سعی ام همینه...

ربولی حسن کور یکشنبه 13 آذر‌ماه سال 1401 ساعت 06:10 ق.ظ http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
متاسفانه نظم زندگی همه مون به هم خورده
جالبه
همین دیروز به وبلاگتون سر زدم و دیدم هنوز آپ نکردین!

سلام.
تشکر از شما که به وبلاگ من سر می زنید.

لیمو یکشنبه 13 آذر‌ماه سال 1401 ساعت 08:41 ق.ظ https://lemonn.blogsky.com/

خسته نباشید و امیدوارم همیشه در کنار هم و شاد باشید.
واقعا چی قشنگتر از این؟ اینکه هدف این سختی ها جلوی چشمتون باشه و بخنده :)))

ممنونم خانم لیمو.

منجوق شنبه 19 آذر‌ماه سال 1401 ساعت 10:31 ق.ظ http://manjoogh.blogfa.com

زنده باشه و زنده باشید

سلام. تشکر خانم منجوق.

سارا سه‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1401 ساعت 06:36 ب.ظ http://15azar59.blogsky.com

شاعر میفرماید :
بچه ها شیرینی زندگی ان
.
اینروزا همه نامنظم شدن انگار رشته امور از دست همه در رفته

سلام.

شکیبا یکشنبه 27 آذر‌ماه سال 1401 ساعت 12:29 ق.ظ http://Zendegi2021.blogfa.com

چه خوب ،شیرینی زندگیتون برقرار

ممنون

عمه خانم یکشنبه 27 آذر‌ماه سال 1401 ساعت 11:45 ب.ظ https://amehkhanoom.blogsky.com

سلام
زنده باشید و سلامت درکنار خانوادتون و همیشه سلامت باشید.

سلام؛ ممنونم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد